25 ام
عزیزدلم روز به روز که یه لحظه تولدت نزدیک تر میشم احساس شور و شعف بیشتری توی دلم به وجود میاد قبلا یک حس ترس هم داشتم که نکنه خدای نکرده نتونم خوب ازت مراقبت کنم اما حالا انگار خدا یک نیروی فوق العاده بهم داده و اعتماد به نفسم بالا رفته و میتونم به تنهایی از یکی یکدونه خودم نگهداری کنم الهی من فدای اون قد و بالات بشم هر شب خوابت و میبینم با چهره های متفاوت ولی توی همه خوابام توی بغلمی و نوازشت میکنم و قربون صدقت میرم چند باری هم خواب دیدم که 2 تا دختر 2 قلو دارم که یکی توی بغل من یکی توی بغل بابایی و مرتب باهاتون حرف میزنیم به بابا گفتم اونم گفت منم همین خواب و دیدم و کلی تو خواب ذوق کردم این هفته نوبت دکتر داشتم و...